عاشق توپ
سلام داداشی.من یه کاراشتباه کردم که باعث شد
همه ی نظراتت پاک بشن.ازاین بابت خیلی ناراحتم.آخه هیچ راهی هم برای برگشتن نظراتت نیست.ازهمه ی دوستای گلی که لطف کرده بودن وبرای مانظرگذاشته بودن هم خیلی عذرخواهی میکنم.قول میدم که دیگه تکرارنشه. واما توی اسباب بازیها ازهمه بیشتر توپ رودوست داری.کلاباهیچ چیزدیگه ای بغیرازتوپ بازی نمیکنی.برای همین توپ هم زیادداری.هرجایی که بخوای بری،توپت روباخودت میبری.حتی وقتی هم که بخوای بخوابی بایدتوپت کنارت باشه. عزیزمی تو...خودت این توپهارو،ردیف گذاشتی... . اول توپهاروگذاشتی کنارت. امابعدبهشون نگاه میکنی وباخودت میگی کجابذارم که امن ترباشه وکسی برنداره؟ وبالاخره راهشوپیداکردی ونشستی روی توپ. اسباب کشی مامان جون هم خداروشکرتموم شدودیگه رفتن توی خونه جدیدشون.و مارفتیم ویه چندروزی اونجاموندیم.امااین بارقراربودکه من مواظبت باشم.خلاصه توی این اسباب کشی تاتونستی شیطونی کردی وبه همه جاسرک کشیدی .ازدست شیطنتهای تومیخواستم گریه کنم.من که نمیتونستم ازت عکسی بگیرم.برای اینکه فقط بایددنبال جنابعالی می دویدم که مبادا،خرابکاری نکنی.امااین عکساروزندایی زهرا،ازت گرفت. اینجاهم عینک سه بعدی تلویزیون رو،زدی. توی تابستون بیشترمواقع میریم پارک وتوی پارک هم حسابی بازی میکنی.وباگریه بایدبیاریمت بیرون.البته ماهمیشه بهت قول میدیم که برات بستنی میخریم وتوسریع ساکت میشی. ضربان قلب ما باخنده های توتنظیم شده.پس بخندتازنده بمونیم.