پسر فوتبالیست من
پسر فوتبالیست من
سلام داداشی جووونم....
چطوری دردونه؟؟؟
ایشالا ایشالا اونوقت که داری این پست رو میخونی،یه فوتبالیست حرفه ای شده باشی....
این دفعه اومدم برات از علاقه ات به توپ و فوتبال بگم...
یادمه 3 سالت بود که کلاس فوتسال ثبت نامت کردیم....
روز اولی که رفتی سالن، با این که خیلی کوچیک تر از بقیه بودی، ولی اصلا گریه نکردی. (اینو دارم میگم برا اینکه خیلی از بچه هایی که اومده بودن،گریه میکردن و باید به زور میبردیشون تو زمین)
خلاصه روز اول،اینقدرر کوچولو بودی که حتی زمینا و دروازه ها رو تشخیص نمیدادی....
اون روز گل به خودی زدی و کل زمین رو میدوییدی و خوشحالی میکردی که من گل زدم....
ما هم که پوکیده بودیم ازخنده... چند سال باشگاه شهدای گمنام کار میکردی، به مدت چند ماه رفتی چمن(که من خودم شخصا عاااشق اون وقتا بودم که میرفتی چمن.کلا فوتبال رو من بیشتر از فوتسال دوست دارم)ولی دوباره برگشتی سالن...
کلا این چند سال با آقا مجتبی(آقای حسن پور) کار میکردی و خیلی خیلی دوسش داری.ولی در عین حااال، خیلی ازش حساب میبری....
در حدی که اگه کار اشتباهی رو انجام بدی، ما بهت بگیم میریم به آقا مجتبی میگیم، سریع میگی ببخشین ببخشین....
الانم که داری تو باشگاه کارگران کار میکنی، با رده سنی 87 تا 89 بازی میکنی و تو جوجه ترین بازیکن از نظر سنی هستی...
یه چند وقتی هم هست که هر هفته جمعه ها مسابقه دارین و تو عقب زن تیم هستی و با 89ایا بازی میکنی و وقتی که متولدین 90بازی دارن،تو کاپیتان تیمی و تمرین میدی و یه عالمه ذوق میکنی.
جالب اینجاست وقتی با رده سنی متولدین ۹۰ مسابقه میدی،کسی باورش نمیشه که تو متولد ۹۰ هستی.دفعه پیش مربی تیم مقابل به اقا مجتبی گفته بود این بازیکنت بزرگتر از بقیه است و به این رده سنی نمیخوره.که اقا مجتبی گفته بود محمدمهدی سنش کمه،فقط قدش بلنده و جثه اش بزرگه😂
حالا عکسای این چند مسابقه ی اخیر رو برات میذارم تا ببینی فوتبالیست کوچولوی من
چطوری دردونه؟؟؟
ایشالا ایشالا اونوقت که داری این پست رو میخونی،یه فوتبالیست حرفه ای شده باشی....
این دفعه اومدم برات از علاقه ات به توپ و فوتبال بگم...
یادمه 3 سالت بود که کلاس فوتسال ثبت نامت کردیم....
روز اولی که رفتی سالن، با این که خیلی کوچیک تر از بقیه بودی، ولی اصلا گریه نکردی. (اینو دارم میگم برا اینکه خیلی از بچه هایی که اومده بودن،گریه میکردن و باید به زور میبردیشون تو زمین)
خلاصه روز اول،اینقدرر کوچولو بودی که حتی زمینا و دروازه ها رو تشخیص نمیدادی....
اون روز گل به خودی زدی و کل زمین رو میدوییدی و خوشحالی میکردی که من گل زدم....
ما هم که پوکیده بودیم ازخنده... چند سال باشگاه شهدای گمنام کار میکردی، به مدت چند ماه رفتی چمن(که من خودم شخصا عاااشق اون وقتا بودم که میرفتی چمن.کلا فوتبال رو من بیشتر از فوتسال دوست دارم)ولی دوباره برگشتی سالن...
کلا این چند سال با آقا مجتبی(آقای حسن پور) کار میکردی و خیلی خیلی دوسش داری.ولی در عین حااال، خیلی ازش حساب میبری....
در حدی که اگه کار اشتباهی رو انجام بدی، ما بهت بگیم میریم به آقا مجتبی میگیم، سریع میگی ببخشین ببخشین....
الانم که داری تو باشگاه کارگران کار میکنی، با رده سنی 87 تا 89 بازی میکنی و تو جوجه ترین بازیکن از نظر سنی هستی...
یه چند وقتی هم هست که هر هفته جمعه ها مسابقه دارین و تو عقب زن تیم هستی و با 89ایا بازی میکنی و وقتی که متولدین 90بازی دارن،تو کاپیتان تیمی و تمرین میدی و یه عالمه ذوق میکنی.
جالب اینجاست وقتی با رده سنی متولدین ۹۰ مسابقه میدی،کسی باورش نمیشه که تو متولد ۹۰ هستی.دفعه پیش مربی تیم مقابل به اقا مجتبی گفته بود این بازیکنت بزرگتر از بقیه است و به این رده سنی نمیخوره.که اقا مجتبی گفته بود محمدمهدی سنش کمه،فقط قدش بلنده و جثه اش بزرگه😂
حالا عکسای این چند مسابقه ی اخیر رو برات میذارم تا ببینی فوتبالیست کوچولوی من
کاپیتان منی توووووو
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
